خیلی اوضاع عجیب شده:))

امروز یه پرونده ای رو بهم گفتن که مال یکی از اقوام بسیااار دور بود. اما عجیب بود برام. 

میرن خواستگاری! بهرحال چند جلسه رفت و امد داره دیگه. توافق میکنن پسر و دختر چند وقتی با هم عقد موقت باشن که محرم باشن و همو بشناسن. میرن برا جلسه ای که صیغه رو بخونن. یهو خانواده دختر میگن نه. اینا باید عقد دائم بشن. خانواده پسر جا میخورن که قرار این نبوده که. هی از طرف خانواده دختر اصرار که نه، الان عاقد میاد و باید عقد دائم شن. در حالیکه هیییچ توافقی نبوده و فقط قرار بوده محرم شن و همو بشناسن. خانواده پسر میگن ما اصلا شناسنامه نیاوردیم! میرن عاقد رو بیرون به هر صورت "میسازن" که با کارت ملی عقد کن:))) پسر احمقِ بی دست و پا یه کلمه نمیتونه حرف بزنه که من اصلا نمیشناسم و نمیخوام دائم شه الان! خلاصه عقد میکنن و پسر چند روز بعد میگه من اصلا این دختر به دلم نمیشینه. الانم بابت مهریه و نفقه و حکم دادگاهش فرار کرده:))))

 

 

این توییتم بعدا اضافه کردم به پست و جالب بود.

زن ایرانی بچه زرنگترین موجود جهانه.
وقت حق طلاق و ملاکش مرد مدرن غربیه.
سر مهریه و نفقه استانداردش میشه حجاز ۱۴۰۰ سال پیش و اینا رو حق مسلم خودش میدونه.

 

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها