هوا گرم شده. در واقع هوا گرم بود. هوا جهنم است. اصلا اجازه بدهید بی ادب شوم و بگویم گوه توی هوای مشهد. گوه توی من. گوه توی شما. من را بخاطر این بی ادبی ببخشید! 

این روزها چیزهای عجیبی میبینم. عجیبتر از شما. شمایی که معلوم نیست دنبال چه میگردید توی این وب؟! البته الان بخاطرم رسید و معلوم شد که دوستم دارید و بخاطر همین می آیید اینجا. پس بخشی از چیزهای عجیب منتفی شد!

مشهد پر از عراقی شده. آنقدر زیاد که گاهی عذرخواهی میکنیم که ببخشید با بودنمان در شهر جای شما را تنگ کرده ایم. عراقی‌ها عموما انسانهای خوبی هستند، فقط به جهت فرهنگی کمی نفهمند. مثلا یک خانم وسط پیاده روی شلوغ ناگهان خم میشود که کفشش را فلان کند که تو از عقب چنان نزدیک میشوی و گاهی میخوری که هرکه ببیند فکر میکند خدای ناکرده شما پدرسوخته ای چیزی هستید که اینطور چسباندید به عقب خانم. اما نمی دانند که همان کودک معصوم هستید و فلان. حالا بعد از برخورد هم تو مشغول خجالت کشیدن و سرخ شدن هستی که وای بد شد، که میبینی خانم خیلی ریلکس با نگاهش می گوید اشکالی ندارد که داداش. بیا دوباره بزن و جووون و اینها. البته آن قسمت جووون و اینهایش را از خودم گفتم و همان اشکالی ندارد واقعیت است. خلاصه که زندگی در مشهد سختی های خودش را دارد. حالا اصلا میخواستم چیز دیگری بگویم که طبق معمول انقدر زر زدم که حرف اصلی یادم رفت! ای بابا.





مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها